جدول جو
جدول جو

معنی روا دیدن - جستجوی لغت در جدول جو

روا دیدن
(تُ رَ تَ)
جایز دانستن. بمصلحت دیدن. پسندیده و مطلوب داشتن. مجاز شمردن. روا داشتن. رجوع به روا داشتن و روا شود:
که شهری خنک بود و روشن هوا
از آنجاگذشتن ندیدی روا.
فردوسی.
سر بارۀ دژ بد اندر هوا
ندیدند جنگ هوا را روا.
فردوسی.
چنان پروریدش که باد هوا
بر او برگذشتن ندیدی روا.
فردوسی.
نه آزار زن جست رای عزیز
نه آزار یوسف روا دید نیز.
شمسی (یوسف و زلیخا).
نیز نبینم روا اگر نه بگویمت
بر مگسی خوب نیست ضربت فرهاد.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روی دادن
تصویر روی دادن
به وقوع پیوستن امری، رخ دادن، اتفاق افتادن، پدید آمدن و واقع شدن امری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روا بودن
تصویر روا بودن
جایز بودن، سزاوار بودن، حلال بودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رنج دیدن
تصویر رنج دیدن
کنایه از آزار دیدن، به رنج و محنت گرفتار شدن، آسیب دیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
گذشتن تصاویر، وقایع و مناظری از ذهن انسان در هنگام خواب
فرهنگ فارسی عمید
(تَ وَلْ لُ تَ)
صلاح دیدن. مصلحت دیدن. مناسب دانستن. ممکن دیدن. (از یادداشت مؤلف) :
مرا گفت بشتاب با او بگوی
که گر زانکه گفتم ندیدی تو روی.
فردوسی.
بگویش که از من تو چیزی مجوی
که فرزانگان آن نبینند روی.
فردوسی.
چنان روی دیدند یکسر سپاه
که آیند با هدیه نزدیک شاه.
فردوسی.
جز زنهار و اعتذار و استغفار روی ندید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 72). هیچ روی ندیدند جز آنکه قاضی ممالک رکن الدین علی بن ابراهیم، المغیثی را... (تاریخ جهانگشای جوینی) ، جانبداری کردن. (فرهنگ رشیدی). طرفداری و جانبداری کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از فرا دیدن
تصویر فرا دیدن
بدیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روادیدن
تصویر روادیدن
جایز دانستن، پسندیده و مطلوب داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلا دیدن
تصویر بلا دیدن
ستم دیدن رنج دیدن رنج دیدن، بمصیبت دچار شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رای دیدن
تصویر رای دیدن
صلاح دانستن، مناسب تشخیص دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رجا دادن
تصویر رجا دادن
امید بخشیدن، امیدوار ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضا دادن
تصویر رضا دادن
پذیرفتن پروا دادن راضی شدن رضایت دادن قبول کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روا آمدن
تصویر روا آمدن
خوش آمدن، مطبوع، مقبول شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جفا دیدن
تصویر جفا دیدن
آزاریدن آزردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
رویا (در حال خواب)
فرهنگ لغت هوشیار
روا دیدن روا دانستن به جا دانستن درست دانستن نیک انگاشتن عاقبت نیکو برای امری دیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رضا دادن
تصویر رضا دادن
((~. دَ))
راضی شدن، رضایت دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روی دیدن
تصویر روی دیدن
((دَ))
روا داشتن، صواب دانستن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
Dreaming
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روح دادن
تصویر روح دادن
Spirit
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از روح دادن
تصویر روح دادن
animare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
sognante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از روح دادن
تصویر روح دادن
animar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
sonhador
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از روح دادن
تصویر روح دادن
激发
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
做梦的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از روح دادن
تصویر روح دادن
ożywiać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
marzycielski
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از روح دادن
تصویر روح دادن
надихати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
мрійливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از روح دادن
تصویر روح دادن
beflügeln
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
träumend
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از روح دادن
تصویر روح دادن
вдохновлять
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
мечтательный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از خواب دیدن
تصویر خواب دیدن
soñador
دیکشنری فارسی به اسپانیایی